🌟 مناسبت

شعر ولادت و میلاد حضرت معصومه س 1400 + متن | بامتن

متن شعر زیبا درمورد میلاد حضرت معصومه س ۱۴۰۰ پوریا باقری

متن شعر ولادت و میلاد حضرت معصومه س در سال ۱۴۰۰

شبیه فاطمه هستی , وقار داری تو
چقدر پیش خدا , اعتبار داری تو

کنار حوض “حیاط قدیم” فهمیدم
چقدر , ملتمس بی شمار داری تو

فرشته ای و تمام جهان , به زیر پرت
ملیکه ای و دو صد , جان نثار داری تو

کویر قم , که بدون وجود تو هیچ است
برای فصل خزان هم , بهار داری تو

گواه میدهد این صحن مملو از مردم
همیشه “زائر دل بی قرار” داری تو

قبور این فقها حاکی است ای بانو
تمام دور حریمت , حصار داری تو

همیشه و همه جا سربلند و مغرورم
برای همچو منی افتخار داری تو

نشد که روضه بگویم , نشد که بنویسم
چقدر از دل من انتظار داری تو…؟

همیشه در حرمت جمله ای به لب دارم:
#شبیه_فاطمه…_اما_مزار_داری_تو

شعر برای میلاد حضرت معصومه س ۱۴۰۰ محسن ناصحی

چه افتخاری از این خوبتر که دختر شد
به نام فاطمه پیوند خورد و محشر شد

که آمد و به پدر شادی دوچندان داد
رسید و مایه ی آرامش برادر شد

هم از تمامی مردان سرش سرآمدتر
هم از تمام زنان قبیله اش سر شد

سرودن از حرمش لذتی مضاعف داد
چه لذتی که نوشتیم و صدبرابر شد

به لطف آنکه به طوف حریم او رفتیم
زیارت حرم طوس هم میسر شد

حرم نه جای کسی مثل من که این درگاه
محل آمد و رفت دوصد پیمبر شد

به ذرّه پروریش بس همینکه جبرائیل
در آسمان کریمانه اش کبوتر شد

مدینه فاطمه اش را شبی به ایران داد
و قم برای ابد با مدینه خواهر شد

شعر به مناسبت میلاد حضرت معصومه س ۱۴۰۰ علی رضوانی

سبو روی لبش جز ذکرِ خِیر خم نمی آید
و این یعنی کبوتر جز پی گندم نمی آید

اسیر عشق راهش را به عشق آباد پیدا کرد
که عاشق هرگز از راهی که گردد گم ؛ نمی آید

از این شهری که بانو هست شیطان دور افتاده
پی این گنج هرگز مار یا کژدم نمی آید

در این وادی عشق آباد غیر از ذکر “یا زهرا
سلام الله علیها” بر لب مردم نمی آید

نه مشهد بلکه شهر شاه بانو مال سلطان است
ملک بی اذن صاحبخانه سمت قم نمی آید

به اذن حضرت سلطان علی موسی الرضا جبرییل
برای نوکری جز نوبت هشتم نمی آید

برای نوکری خوب است جبرائیل وقتی که
روی لب های او جز “چشم ای خانم” نمی آید

تولی و تبری را از اینجا یاد می گیرد
کسی که عاقبت بر پای این خورشید می میرد

شعر مناسب برای ولادت حضرت معصومه س ۱۴۰۰ محمد رضا نادعلیان

به روی بام حرم آفتاب زائر شد
غزل تجلی باران و ابر, شاعر شد
کسی که لب به ضریحش زده مفسر شد
و شیعه از حرم قم به خلق, صادر شد

نیاز نیست به باده نیاز نیست به خم
شراب شور اگر خواستی بیا تا قم

سلام حضرت باران سلام مادر نور
سلام خواهر ایمان سلام دختر نور
رسیده زائرتان با شما به آخر نور
که نور مشتق و تنها تویی تو مصدر نور

زبان گشود قلم از فراز بیت النور
رسیده شعر به لب های خسته ام با شور

نگفته حاجت من بارها روا شده است
چهار رکن جهان خادم شما شده است
ستاره در وسط حوضتان رها شده است
و نور گنبدتان سُرَّ مَن رَأیٰ شده است

دخیل بسته ام امشب به گوشه های ضریح
تمام شهر فدای تو و فدای ضریح

به جز کنار تو بودن دگر نمیخواهم
ز کودکی سگتان بوده ام و حالا هم
فقط نه ما سر این سفره بلکه دریا هم
که مشهد است بهشتم چنان که اینجا هم

((زِ گریه مردمِ چشمم نشسته در خون است))
هر آنکه دیده مرا گفته است مجنون است

منبع»yjc.news

دیدن پست bamatn.com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *